بر باد رفته 

 

آرزوی محبت در دلم یک آرزو شده

هوای سرد دلت در دلم زیر و رو شده

دلت با دلم بیگانه ، عشق برایمان مثل یک ویرانه
نه احساسی از سوی تو ، نه پاسخ احساساتم از دل تو
انگار هوای دلت مثل آن روزها نیست ، نمیخواهم بدانم که دیگر دوستم نداری و عشقی در دلت نیست
در کنار منی و بودنت را حس نمیکنم ، تو مال منی و تو را باور نمیکنم
آرزوی یک بوسه یا نوازشی از سوی تو را دارم ، منی که تنها تو را دارم
محبت کمرنگ تر از همیشه میشود ، این روزها دلت دلتنگ دلم نمیشود
به سوی تو می آیم و تو بی تفاوت ، شاید حسی به من نداری لابد
نمیدانم کجای زندگی ام ، هر نقطه از زندگی ام آشفته ام ، آشفته...
محبت را باید از تو گدایی کنم ، یا حتی در خیالم با عشق گریه و زاری کنم
تا شاید دلت سوخت برایم ، یا شاید دلت افتاد به پایم
محبت را میخواهم تا گرم شود خانه دلهایمان ، تا حقیقت شود دوباره این عشق پاکمان
سردی وجودت ، این بی وفایی و محبت بر باد رفته ، را نمیخواهم 
دل من محبت میخواهد ، عشق میخواهد ، احساس و امید میخواهد نه یک لبخند ساده که آن هم از ته دلت نیست

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 1 اسفند 1394برچسب:,

] [ 22:23 ] [ هادی وزانی ]

[ ]